مصادیق امامان معصوم پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امامان دوازدهگانه شیعه علیهم السلام هستند که دوازدهمین آنان همان حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد. با اعتقاد به وجود آن حضرت در دوران غیبت، میتوان اطمینان یافت که ادله احکام شریعت که توسط رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهلبیت علیهم السلام در عصر حضور بیان شده، محفوظ مانده است. بر این اساس فقیهان شیعه در استنباط احکام شریعت با خلأ و کمبود منابع لازم و معتبر برای اجتهاد، مواجه نیستند و به اجتهاد بر اساس قیاس و استحسان و دیگر منابع ظنی و غیرمعتبر که در فقه اهلسنت مطرح است، نیازی ندارند.
کلیدواژهها: حفظ شریعت، امام معصوم، امام غایب، ادله احکام، مدارک اجتهاد.
مقدمه
یکی از برهانهای عقلی بر ضرورت وجود امام معصوم پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در میان امت اسلامی و جامعه بشری تا قیامت، برهان حفظ شریعت است. این برهان، نخست از سوی امامان اهلبیت علیهم السلام مطرح گردیده و سپس توسط متکلمان شیعه تبیین شده است. از سوی دیگر، منکران ضرورت عصمت امام در رد این برهان، اشکالاتی را مطرح کردهاند که متکلمان شیعه به آنها پاسخ دادهاند.
یکی از اشکالات مطرح شده در این باره، چگونگی حفظ شریعت توسط امام غایب در عصر غیبت است. اگر یکی از دلایل ضرورت وجود امام معصوم، این است که شریعت را به صورت کامل حفظ کند، تا در دسترس دینشناسان و دینمداران باشد، این هدف، چگونه توسط امام غایب تحقق خواهد یافت؟ این نوشتار در پی آن است که اولاً تقریر دقیق و جامعی از برهان حفظ شریعت ارائه دهد، و ثانیاً به اشکال مزبور، پاسخ دهد و نقش امام غایب در حفظ شریعت را تبیین کند.
ضرورت حفظ شریعت
بر اساس برهانهای ضرورت نبوت و شریعت، بشر همواره به شریعت آسمانی نیاز داشته و خواهد داشت؛ زیرا عقل و دانش بشری، پاسخگوی همه نیازهای هدایتی بشر در قلمرو زندگی دنیوی و اخروی، و مادی و معنوی انسان نبوده و نخواهد بود؛ چون اولاً بسیاری از مسایل هدایتی و مورد نیاز انسان از دسترس عقل و تجربه بشری بیرون است، و ثانیاً مسایلی که تا حدودی در دسترس عقل و تجربه بشری است، به دلیل خطاپذیری معرفت بشری، قواعد و ضوابط استوار و خدشهناپذیری لازم دارد تا راهگشای خردورزی انسان باشد. در هر صورت، نیاز همیشگی بشر به شریعت آسمانی ـ علاوه بر این که مبرهن است ـ مورد اجماع امت اسلامی است و در اینجا به تفصیل و تبیین بیشتری نیاز نخواهد بود.
از آنجا که شریعت اسلام، آخرین شریعت الهی است، شریعت آسمانی مورد نیاز بشر از زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا قیامت، همانا شریعت اسلام میباشد؛ بنابراین حفظ آن لازم و ضروری خواهد بود؛ یعنی شریعت اسلام که به واسطه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آسمان به زمین آمد، باید همواره در زمین باقی باشد تا انسانها بتوانند به آن دسترسی داشته، با پیروی از آن، نیاز هدایتی خود را برآورده کنند.
امام و حفظ شریعت
بدیهی است حفظ شریعت اسلامی به طور کامل و بدون اینکه هیچگونه کاهش یا افزایش در آن رخ دهد، در گرو آن است که علت مبقیه آن همانند علت محدثهاش از ویژگی عصمت علمی و عملی برخوردار باشد؛ یعنی نه دچار جهالت و سهو و نسیان شود و نه تحتتأثیر تمایلات نفسانی و وسوسههای شیطانی قرار گیرد و عمداً به تغییر و تحریف احکام الهی دست زند. این مهم جز با وجود پیشوای معصوم در میان بشر تحقق نخواهد یافت. پیشوای معصوم که علت محدثه نزول شریعت اسلامی و قرار گرفتن آن در دسترس بشر است، همانا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و پس از وی کسی خواهد بود که به جانشینی آن حضرت، امر رهبری و هدایت بشر را بر عهده دارد.
برای فرض مزبور هیچ جایگزینی وجود ندارد؛ زیرا هر فرض دیگری غیر از آن یا ویژگی عصمت را ندارد و نمیتواند علت مبقیه حفظ شریعت اسلام باشد؛ مانند اینکه گفته شود: شریعت اسلام از طریق خبرهای غیرمتواتر حفظ میشود. و یا از ویژگی عصمت برخوردار است؛ ولی در بردارنده کلیه احکام شریعت نیست؛ مانند اینکه گفته شود: شریعت اسلام از طریق اجماع امت یا خبرهای متواتر حفظ میشود.
ممکن است گفته شود: قرآن کریم هر دو ویژگی مزبور را دارد؛ زیرا هم واجد ویژگی عمصت است و از گزند هر گونه افزایش و کاهشی مصون مانده است؛ چرا که خداوند وعده قطعی داده، که آن را حفظ خواهد کرد: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) (حجر: ۹)؛ قطعاً ما قرآن را نازل کرده و قطعا حافظ آن میباشیم، و هم کلیه معارف و احکام الهی را در بردارد؛ چنانکه فرموده است: (وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیٍْ) (نحل: ۸۹)؛ کتاب را که بیانگر هر چیزی ]در قلمرو هدایت[ است، بر تو نازل کردیم.
در اینکه قرآن کریم از گزند تحریف به افزایش یا کاهش، مصون مانده است، سخنی نیست؛ چنانکه در بیانگری قرآن کریم دربارة آنچه بشر در قلمرو هدایت به آن نیاز دارد نیز تردیدی وجود ندارد؛ ولی سخن در چگونگی بیان قرآنی در زمینه کلیه معارف و احکام الهی مورد نیاز بشر است. از آیات قرآن به دست میآید که بیانگری قرآن در معارف و احکام الهی به دو شیوه بیواسطه و باواسطه انجام گرفته است؛ یعنی اصول و کلیات احکام الهی در وحی قرآنی آمده است و بیان تفاصیل آنها بر عهده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گذاشته شده است. بدین معنا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مأموریت داشته است که نخست، آیات قرآن را بر مردم تلاوت کند و سپس به تبیین و تعلیم آنها بپردازد. خداوند فرموده است:
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ) (جمعه: ۲)؛
خداوند در میان انسانهای امّی پیامبری را از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان تلاوت کند و آنان را تزکیه کرده، کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد.
نیز فرموده است:
(أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ) (نحل: ۴۴)؛
ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه را که برای مردم نازل شده است ]قرآن[ برای آنان بیان کنی.
بنابراین تعلیم و تبیین قرآن توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و البته از طریق وحی الهی انجام گرفته است: (وَمَا یَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى) (نجم: ۳و۴) پیامبر از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه میگوید چیزی جز وحی که به او القا میشود نیست. این بخش از معارف و احکام الهی در اصطلاح، سنّت نامیده میشود.
بنابراین، کتاب و سنت دو منبع و مصدر اساسی شریعت اسلامیاند. کتاب، مشتمل بر کلیات احکام اسلامی است و سنت، تفاصیل آن را در بردارد.
اکنون اگر این فرض را برگزینیم که مقصود از وصف «تبیان کل شئ» برای قرآن، این است که تفاصیل معارف و احکام دین را در بردارد، باید برای قرآن، سطوح معنایی متفاوتی قائل شویم و بگوییم بخشی از معارف و احکام دینی از سطح معنایی ظاهری قرآن به دست میآید و بخش دیگر، از سطوح و معانی باطنی آن استفاده میشود. اما فهم کامل معانی و مدالیل باطنی قرآن که از آن به «کتاب مکنون» تعبیر شده است،1 به کسانی اختصاص دارد که از طهارت کامل در اندیشه، اخلاق و رفتار برخوردارند: (لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) (واقعه: ۷۹). آنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت خاص آن حضرت میباشند که در آیه تطهیر2 و روایات مربوط به شأن نزول آن3 و نیز حدیث ثقلین4 و حدیث سفینه نوح5 و مانند آن، معرفی شدهاند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثی که از طریق شیعه و اهلسنت روایت شده، فرموده است:
ان فی کل خلف من امتّی عدلاً من اهلبیتی ینفی عن هذا الدین تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین (صدوق، ۱۴۱۶: ص۲۲۱)
در هر نسلی از امت من، فردی عادل از اهلبیت من وجود دارد که تحریف غالیان و نسبتهای ناورای اهل باطل وتأویل جاهلان را از دین، نفی میکند.6
از مجموع روایات به دست میآید که قرآن کریم، سنت نبوی و عترت خاص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که به قرآن و سنت نبوی علم کامل دارند، تا قیامت باقی هستند؛ چرا که شریعت اسلامی تا قیامت باقی است و مصدر شریعت، قرآن، سنت و عترت آگاه به کتاب و سنت است؛ چنانکه ابنحجر مکی گفته است:
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امت را به سه چیز سفارش کرده است: کتاب، سنت و عالمان به آن دو از اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (هیتمی، ۱۴۲۵: ص۱۸۸).
وی درباره وجه نامیده شدن کتاب و عترت به ثقلین گفته است:
ثِقْل، هر چیز گرانبهایی است که [از ناخالصیها] مصون است و این دو اینگونهاند؛ زیرا هریک از آن دو، معدن علوم لدنی و اسرار و حکمتهای عالی و احکام شرعیاند؛ بدین سبب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر اقتدا و تمسک به عترت و تعلیم از آنان در کنار قرآن، ترغیب کرده و نیز فرموده است: «سپاس خدا را که حکمت را در ما اهلبیت قرار داده است». ترغیب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اعتنای به عترت آن حضرت، ناظر به عالمان به کتاب الهی و سنت نبوی است؛ زیرا آنان همان کسانیاند که تا قیامت از کتاب الهی جدا نخواهند شد. مزیت آنان نسبت به عالمان دیگر، این است که خداوند، پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را به گونهای خاص تطهیر کرده است. در روایت دیگری آمده است: «لا تعلموهم فانهم اعلم منکم؛ به آنان چیزی نیاموزید؛ زیرا آنان داناتر از شما هستند». در ادامه افزوده است: «سزاوارترین فرد از عترت پیامبر که باید به او تمسک شود، امام و عالم آنان، یعنی علی بن ابیطالب علیه السلام است».
بدین سبب ابوبکر درباره او گفته است: «علیٌ عترة رسول الله؛ علی عترت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است»، یعنی کسانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به تمسک به آنان توصیه کرده است؛ بدین سبب ابوبکر عنوان عترت را به وی اختصاص داده است (هیتمی، ۱۴۲۵: ص۱۸۹).
حفظ شریعت در زمان غیبت
تا اینجا ثابت شد که حفظ شریعت اسلامی به صورت کامل پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در گرو وجود امام معصوم در میان امت اسلامی است. پرسشی که در اینباره مطرح میشود، این است که در زمان غیبت امام معصوم، حفظ شریعت چگونه تحقق مییابد؟ این پرسش بدان سبب، قابل طرح است که حفظ شریعت توسط امام معصوم به صورت عادی آنگاه ممکن است که میان امام و امت، رابطه عادی برقرار باشد، تا عالمان دین بتوانند در موارد اختلاف، از دیدگاه امام آگاه شوند، و نیز امام بتواند حکم شرعی را که مورد غفلت واقع شده و سهواً یا عمداً از دسترس عالمان دین خارج شده است، در اختیار آنان قرار دهد؛ اما چون در زمان غیبت، امکان ارتباط عادی میان امام و امت وجود ندارد، هدف مزبور، دست یافتنی نخواهد بود.
پاسخ، این است که در زمان غیبت امام، ارتباط عادی میان امام و امت برقرار نیست؛ ولی امکان ارتباط به صورت غیرعادی وجود دارد و اگر حکمی از احکام شریعت به هر علتی و سببی از دسترس عالمان دین خارج شده باشد، به گونهای که آنان هیچ طریق معتبر عقلی یا نقلی برای دستیابی به آن حکم در اختیار نداشته باشند، و ناچار شوند از طرق ظنی و غیرمعتبر از باب قیاس یا استحسان و مانند آنها آن حکم را به دست آورند، امام میتواند از طریق غیرعادی آن حکم را در اختیار عالمان دین قرار دهد؛ به گونهای که با علت و فلسفه غیبت امام نیز منافات نداشته باشد.
آنچه با علت و فلسفه غیبت سازگاری ندارد، ظهور همگانی امام و قیام برای برقراری حکومت عدل جهانی است؛ اما بیان حکمی شرعی از طریق ظهور برای همه یا عدهای از عالمان دین، هیچگونه منافاتی با علت و فلسفه غیبت ندارد. از طرفی، از آنجا که حفظ و تبیین شریعت، یکی از اغراض اساسی امامت و وظایف مهم امام است، و با توجه به این اصل که امام معصوم در صورت امکان، وظایف امامت را به طور کامل انجام میدهد، هرگاه حفظ و تبیین شریعت به ظهور محدود او برای عالمان دین بستگی داشته باشد، قطعاً در انجام این مهم، کوتاهی نخواهد کرد.
اکنون اگر امام در عصر غیبت، چنین اقدامی نکرده باشد، کاشف از آن است که احکام شریعت که توسط دیگر امامان معصوم علیهم السلام در عصر حضور بیان شده، در زمان غیبت امام علیه السلام نیز محفوظ مانده است؛ بنابراین، از وجود امام معصوم در زمان غیبت و از عدم بیان روایتی از آن حضرت که منبع جدیدی برای اجتهاد عالمان اسلامی به شمار آید، علم و اطمینان حاصل میشود که آنچه توسط امامان اهلبیت علیهم السلام در عصر حضور در زمینه احکام شرعی بیان شده و تأمین کننده مصادر و منابع لازم برای اجتهاد عالمان اسلامی است، محفوظ مانده است.
حاصل آنکه حفظ شریعت توسط امام معصوم علیه السلام مشروط به وجود امام است، نه منوط به حضور او؛ همانگونه که تصرف تکوینی امام در عالم و در هدایت باطنی امام نسبت به قلبهای مستعد و دستگیری از درماندگان و برآوردن نیاز آنان در صورتی که مصلحت آنان در آن باشد، همگی از آثار وجودی امام معصوم است، و حضور و غیبت در آنها ثأثیری ندارد.
آنچه حضور امام شرط آن است، رهبری سیاسی جامعه بشری و برپایی حکومت عدل جهانی است، به همین سبب است که گفتهاند: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منّا» (طوسی، ۱۴۱۹: ص۴۹۱) یعنی وجود امام برای بشریت لطف است، و تصرف او در امور سیاسی و اجتماعی لطف دیگری است، و منشأ عدم این لطف از سوی ما [مکلفان] است.
فاضل مقداد (متوفای ۸۲۶ ق) درباره لطف امام در زمان غیبت گفته است:
اما حال الغیبة فنفس وجوده لطف فی حفظ الشریعة و ضبطها من الزیادة و النقصان و کذا فی حق اولیائه المعتقدین له فی قربهم من الواجبات و بعدهم عن المقبحات، اذ لایؤمنون فی کل وقت من تمکینه و ظهوره علیهم و حینئذ یکون تمکینه و تصرفه شرطا فی تمام لطفیته بل لطف آخر (سیوری حلّی، ۱۳۸۰ش: ص۳۲۹)؛
وجود امام در حال غیبت، لطف است در مورد حفظ شریعت و ضبط آن از افزایش و کاهش. و نیز لطف است در حق معتقدان به امامت امام در نزدیک شدن آنان در انجام واجبات و دوری از انجام قبایح؛ زیرا در هر وقت، احتمال میدهند که امام ظاهر شود؛ بنابراین، تصرف امام ]در امور سیاسی و اجتماعی [ شرط است در تمامیت یافتن لطف امام در حق مکلفان؛ بلکه خود، لطف دیگری است.
از آنجا که پرسش از چگونگی لطف امامت در عصر غیبت ـ به ویژه درباره نقش امام در حفظ شریعت ـ از نخستین روزهای غیبت کبرا مطرح بوده است، عالمان شیعه از دیرزمان به تبیین آن پرداختهاند. سیدمرتضی (متوفای ۴۳۶ق) گفته است:
و الشرع محفوظ مع الغیبة لأنه لو جری فیه ما لا یمکن العلم به لفقد ادلّته و انسداد الطریق الیه، لوجب ظهور الإمام لبیانه و استدراکه (سید مرتضی، ۱۴۱۹: ص۲۳۲)؛
با غیبت امام، شرع محفوظ است؛ زیرا اگر در شرع، تغییری رخ دهد که به دلیل نبود ادله و بسته شدن راهِ دستیابی به ادله شرع، امکان دستیابی به احکام شریعت وجود نداشته باشد، بر امام واجب است که برای بیان آن دلیل، ظاهر شود.
وی، در شرح کلام پیشین چنین گفته است:
اشکال: یکی از جهات نیاز به امام حفظ شریعت به واسطه او است. در زمان غیبت امام که ارتباط] عادی[ با امام وجود ندارد، چگونه اطمینان دارید که مجموع شریعت در اختیار شما قرار دارد و چیزی از آن از دست نرفته است؟
پاسخ: از نظر ما جایز نیست که چیزی از شریعت، نرسیده باشد و دستیابی به احکام شریعت برای ما ممکن است؛ زیرا ما میدانیم که شریعت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تا قیامت باقی است، و تکلیف ما به آن شریعت، هیچگاه ساقط نشده و نخواهد شد.
بر این اساس، از دست رفتن برخی از شریعت امکانپذیر است؛ ولی هرگز واقع نشده است؛ زیرا اگر چنین امری واقع شود، یا تکلیف ما در برابر آن، ساقط شده است که این فرض ]چنانکه بیان شد[ باطل است، یا اینکه واجب است امام ظاهر شود و با تأیید فرشتگان الهی آنچه از شریعت از دست رفته است را به ما برساند. از آنجا که نه تکلیف ما در برابر احکام شریعت، ساقط شده، و نه امام برای رساندن چیزی از شریعت برای ما ظاهر شده است، معلوم میشود که حکمی از شریعت از دست نرفته و همه در اختیار ما قرار دارد (همو: ص۲۳۲).
سیدمرتضی در ادامه، فرض دیگری را نیز جایز دانسته است و آن، اینکه پارهای از احکام شریعت در زمان غیبت به ما نرسیده باشد و با این حال، ما به آن احکام، مکلف باشیم، زیرا نرسیدن آنها به ما از ناحیه خداوند متعال یا امام نیست تا سبب سقوط تکلیف شود، بلکه از ناحیه مکلفان است. همانگونه که عدم تحقق لطف امامت از جهت تصرف و تدبیر امور در عصر غیبت، سبب سقوط تکالیف از مکلفان نخواهد بود؛ زیرا سبب تحقق نیافتن آن، خود مکلفان بودهاند. (همو: ص۲۳۳).
فرض مزبور استوار به نظر نمیرسد و مقایسه آن با عدم تحقق لطف امامت در عصر غیبت مع الفارق است؛ زیرا تصرف امام در امور سیاسی و اجتماعی جامعه بدون ظهور و ارتباط عادی که آن هم با فلسفه و علت غیبت منافات دارد، ممکن نیست؛ ولی بیان احکام شریعت در فرض از دست رفتن آنها، برای عالمان و مجتهدان شیعه متوقف بر ظهور عمومی نیست و با سبب و فلسفه غیبت منافات ندارد. از طرفی حفظ شریعت، یکی از اهداف اساسی امامت است که تا جایی که امکانپذیر است باید تحقق یابد؛ زیرا به حکم عقل و شرع «المیسور لایترک بالمعسور»7 و «الضرورات تتقدّر بقدرها»8.
شیخ الطائفه (متوفای ۴۶۰ق) نیز درباره نقش امام غایب در حفظ شریعت سخن گفته است. وی نخست یادآور شده است که همه احکام شریعت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای بشریت آورده است، در اختیار مکلفان قرار دارد.
آنچه که از طریق نقل معتبر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است باید به آنها استناد و از آنها پیروی کرد، و آنچه اینگونه نیست، یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنها را بیان کرده، ولی نقل معتبری در اختیار ما نیست، و یا اینکه بیان آنها را به جانشین خود واگذار کرده است. تکلیف ما این است که در مورد آنها به سخن جانشینان آن حضرت یعنی امامان اهلبیت علیهم السلام رجوع کنیم؛ بنابراین، در همه مواردی که دیگران به دلیل فقدان نص معتبر نبوی به اجتهاد و رأی خود عمل میکنند، شیعیان در آن موارد از نص شرعی مجمل یا مفصل برخوردارند.
شیخ طوسی سپس این اشکال را یادآور شده که لازمه سخن مزبور، این است که وجود امام معصوم برای تبیین احکام شریعت در عصر غیبت، ضرورتی نداشته باشد؛ زیرا نصوص شرعی احکام از سوی امامان پیشین بیان شده و در اختیار شیعیان قرار دارد. وی سپس در پاسخ آن گفته است:
بدون وجود امام معصوم، علم و اطمینان به اینکه همه نصوص شریعت که توسط امامان پیشین بیان شده در اختیار ما قرار دارد، حاصل نخواهد شد؛ زیرا احتمال اینکه ناقلان، همه آنها را برای ما نقل نکرده باشند یا در نقل خود دچار خطا شده باشند، وجود دارد. با وجود امام معصوم در عصر غیبت، مطمئن میشویم که همه آنها برای ما نقل شده است (طوسی، ۱۳۸۲ ش: ج۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۳؛ همو، ۱۴۱۲ ق: ص۷۷).
شیخ ابوالفتح کراجکی (متوفای ۴۴۹ق) نیز به بررسی این مسأله پرداخته و نقش امام غایب عجل الله تعالی فرجه الشریف را در حفظ شریعت بیان کرده است. وی یادآور شده است که وظیفه مکلفان در این زمان، این است که در زمینه آگاهی از احکام شریعت به فقیهان شیعه رجوع کنند؛ زیرا آنان وسایط میان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و مکلفان میباشند و احکام شریعت که توسط امامان معصوم علیهم السلام نقل شده در اختیار آنان قرار دارد. استنباط احکام شریعت توسط فقیهان شیعه از مقوله استنباط احکام بر اساس قیاس و استحسان و ظن و ترجیح غیرمعتبر که فقیهان غیرشیعه بر اساس آن فتوا میدهند نیست؛ زیرا آنان بر اساس نصوص معتبری فتوا میدهند که از امامان معصوم به آنان رسیده است.
وی آنگاه افزوده است:
مخالفان ما با شنیدن این سخن ما، میگویند: هرگاه همه آنچه برای فتوا دادن در مسایل شرعی لازم است از سوی امامان اهلبیت علیهم السلام نقل شده و در اختیار فقیهان شیعه قرار دارد، به وجود امام معصوم در این زمان نیازی نخواهد بود.
اما این سخن صحیح نیست؛ زیرا آثار و نصوص احکام شرعی توسط کسانی برای ما نقل شده که از خطا و اشتباه و سهو و نسیان، مصون نیستند. بر این اساس بدون وجود امام معصوم که ناظر بر گفتار و کردار آنان باشد، و اگر احیاناً سهو و نسیان و خطا و اشتباهی در نقل احکام شریعت از سوی آنان رخ داد، دخالت کرده و مشکل را برطرف خواهد ساخت، علم و اطمینان حاصل نخواهد شد که تمام احکام شریعت که از سوی امامان معصوم در عصر حضور بیان شده، در اختیار ما قرار دارد. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت به سر میبرد و مردم به صورت عادی او را نمیشناسند، ولی در میان مردم زندگی میکند و از احوال آنان آگاه است. هرگاه آنان از نقل برخی از احکام شریعت خودداری کنند، یا از مسیر حق گمراه شوند، تقیه برای او روا نبوده، خداوند او را ظاهر خواهد ساخت، تا حق را بیان کند (کراجکی، بیتا: ج۲، ص۲۱۸ و ۲۱۹).
ابوالصلاح حلبی (متوفای ۴۴۷ق) هم مسأله مزبور را به اختصار بررسی کرده و حفظ شریعت در عصر غیبت را بیان نموده است.9
سدید الدین حمّصی (متوفای اوایل قرن هفتم هجری) نیز درباره حفظ شریعت در عصر غیبت بحث کرده و دیدگاه سیدمرتضی و شیخ طوسی را در اینباره باز گفته است.10
ابنمیثم بحرانی (متوفای ۶۹۹ق) پس از تقریر برهان حفظ شریعت بر ضرورت وجود امام معصوم پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این اشکال را مطرح کرده است که حفظ شریعت توسط امام معصوم در صورتی ممکن است که مردم، امام را ببینند و بشناسند و بتوانند شریعت را از او دریافت کنند؛ اما اگر اینگونه نباشد، غرض مزبور تحقق نخواهد یافت. وی سپس در پاسخ گفته است:
دیده [و شناخته] شدن امام، شرط حفظ شریعت نیست؛ زیرا به اعتقاد ما شریعت در زمان غیبت امام، محفوظ است و آن، همان است که در دسترس ما قرار دارد و اگر در آن، اختلالی رخ دهد، ظهور امام برای بیان آن، واجب خواهد بود (بحرانی، ۱۴۰۶: ص۱۷۹).
علامه سید محسن امین نیز شبهه مربوط به شناخت احکام دین در عصر غیبت را اینگونه بیان کرده است که اگر شناخت حق در عصر غیبت، ممکن نیست، مردم در حیرت و ضلالت خواهند بود، و اگر ممکن است و راه آن رجوع به ادله احکام شریعت است که از امامان پیشین نقل شده، پس برای شناخت حق به امام معصوم در این زمان نیازی نخواهد بود؛ آنگاه در پاسخ آن، چنین گفته است:
حق، دو گونه است: عقلی و سمعی. حق عقلی را عقل میفهمد و وجود و عدم امام در آن تأثیری ندارد. حق سمعی نیز از طریق ادلهای که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است شناخته میشود. با این حال، مکلفان در هر زمانی از دو جهت به امام نیاز دارند. اول اینکه وجود امام نسبت به تکالیف عقلی مانند رعایت عدل و انصاف و اجتناب از ظلم و تعدی، لطف در حق مکلفان است، و دوم اینکه در مورد نقل احکام شریعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین علیهم السلام احتمال اینکه عمدا یا سهواً چیزی کم یا زیاد شده باشد، وجود دارد و وجود امام معصوم لازم است تا اگر چنین چیزی رخ دهد، حق را بیان کند (امین، بیتا: ج۱۲، ص۶۳ و ۶۴).
نتیجه
ضرورت حفظ شریعت اسلام تا روز قیامت مستلزم وجود امام معصوم در هر زمان است و چون پس از امامان یازدهگانه شیعه غیر از حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف فرد دیگری از امت اسلامی از ویژگی عصمت در مرتبه امامت برخوردار نیست، برهان حفظ شریعت، وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را اثبات میکند.
- 1. إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ (واقعه: ۷۷ و ۷۸)
- 2. إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (احزاب: ۳۳)
- 3. ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۴ و ۹۵٫
- 4. «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا ابدا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض». این حدیث، از احادیث متواتر اسلامی است. ابنحجر مکی گفته است: «حدیث ثقلین طرق بسیاری دارد و از بیش از بیست صحابی روایت شده است. در برخی از طرق آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را در حجة الوداع در عرفه بیان کرد، و در برخی دیگر آمده است که پس از بازگشت از طائف و در برخی دیگر در غدیرخم، و در برخی دیگر در حجره خود و در جمع اصحاب بیان نمود. این نقلها با یکدیگر منافات ندارد؛ زیرا مانعی وجود ندارد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سبب اهمیت قرآن و عترت طاهره به صورت مکرر آن را بیان کرده باشد (الصواعق المحرقة،ص۱۸۸)
- 5. «مثل اهل بیتی فیکم کسفینة نوح من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق»؛ برای آگاهی از سند و مدلول حدیث سفینه به جلد چهارم نفحات الازهار، تألیف آیت الله سیدعلی میلانی رجوع شود
- 6. ابنحجر مکی حدیث مزبور را با کمی تفاوت در عبارت اینگونه روایت کرده است: «فی کل خلف من امتی عدول من اهلبیتی ینفون عن هذا الدین تحریف الضالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین.» (الصواعق المحرقة، ص۱۸۸)
- 7. هرگاه انجام بخشی از کاری مقدور و ممکن باشد و بخش دیگر آن مقدور و ممکن نباشد، نباید از انجام آنچه در توان است به خاطر آنچه در توان نیست، چشم پوشی کرد، بلکه باید آنچه در توان است را انجام داد.
- 8. آنچه را که انسان در انجام یا ترک آن ناگزیر و ناچار است باید به همان مقدار اکتفا شود و کمتر یا بیشتر از آن جایز نیست.
- 9. تقریب المعارف فی الکلام، ص۲۰۳٫
- 10. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۳۷٫
قرآن کریم.
امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، بیروت: دارالتعارف، بیتا.
بحرانی، میثم بن علی بن میثم، قواعد المرام، قم: منشورات مکتبة آیة الله المرعشی، ۱۴۰۶ق.
حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۴ق.
حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۹ق.
حَمّصی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، قم: تحقیق و نشر مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
دانشنامه کلام اسلامی، زیرنظر آیت الله سبحانی، مدیر علمی: علی ربانی گلپایگانی، بیجا، نشر مؤسسه امام صادق علیه السلام ، ۱۳۹۰ ش.
سید مرتضی، علی بن الحسین، شرح جمل العلم و العمل، بیجا، دارالأسوة للطباعة و النشر، ۱۴۱۹ق.
سیوری حلّی، مقداد بن عبدالله، اللوامع الإلهیة، قم: مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامی، ۱۳۸۰ش.
صدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۶ق.
طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، تهران: دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۱۱ق.
طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، قم: مؤسسة انتشارات المحبین، ۱۳۸۲ش.
کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، قم: دار الذخایر، بیتا.
میلانی، سیدعلی، نفحات الازهار، قم: مرکز تحقیق و نشر آلاء، ۱۴۲۳ق.
هیتمی، احمد بنحجر، الصواعق المحرقة، بیروت: المکتبة العصریة، ۱۴۲۵ق.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام زمان (عج) ، ،
برچسبها: